ایا فقه پلی است برای حقوق(2)
سلام مجدد خدمت دوستان عزیز . در اینجا میخواهم مطلب قبلی رو ادمه بدم.درمقایسه فقه و حقوق چند معیار ذکر کردیم و به یکی از انها در مطلب قبل اشاره کردیم.حالا به ملاک دومی یعنی توجه به نیازهای واقعی انسان می پردازیم.همه این رو میدانیم که قانون گذار باید حکیم باشد و از طرف دیگر قانون گذار باید بر تمام نیازها و مصالح و مفاسد زندگی افرادی که میخواهد برایشان قانون وضع کند اگاه باشد. و ازطرف دیگر در هر قانونی که وضع میکند حداکثر دقت و مصلحت را لحاظ کند .انسانی که میخواهد با این قوانین به کمال و سعادت دست یابد باید قانون گذارش خودش به راههای شناخت و رسیدن به انها احاطه کامل داشته باشد.
در این میان و با این شرایط قطعا و یقینا انسان به خودی خود و با توسل به عقل بشری نمی تواند برای همنوعان خود قانون وضع کند چرا که عقل ناقص بشری و عدم احاطه بر ابعاد وجودی انسان و اشراف بر مصالح و مفاسد مانع قانون گذاری برای انسان برای خود وهمنوعان است . یقینا میتوان ادعا کرد که بسیاری از بدبختیهای بشر امروز ازفقر گرفته تا مشکلات اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی نشات در همین اندیشه دارد که انسان میتواند قانون گذار باشد.
تنها خدای سبحان میتواند با احاطه برا تمام ابعاد وجودی انسان و با توجه به مصالح و مفاسد انسان قانون گذاری کند.برتری فقه بر حقوق این استکه منبع تشریع احکام ان نشات گرفته از اراده حکیمانه خدای سبحان دارد. و به همین لحاظ چون با توجه به نیازهای واقعی انسان جهت رسیدن به سعادت وکمال وضع شده و نیازهای وی.فقه در صورت اجرا میتواند نظام اجتماعی و اخلاقی و ... انسانی را به منزل مقصود برساند.
و از طرف دیگر از ان جهت که احتمال خطا و اشتباه در ان نمی رود و همواره در صورت اجرا تاثیر خود را فارغ از زمان و مکان میگذارد ثابت بوده و نیازی به تغییر ندارد و خود شریعت اسلامی در مواردی که عنصر زمان و مکان بر قانونی تاثیر میگذارد با تدبیری بسیار مدبرانه عنصیر اجتهاد را برای تطبیق قانون شریعت بر زمان و مکان با توجه به مصالح و مفاسد تشریع کرده است. فقه از ان نظر که متصل به اراده حکیمانه خدای سبحان است.
و هم با توجه به نیازهای واقعی انسان دست به تشریع میزند.هم از نوعی قداست و از اشتباه و خطا و هم از مترتب شدن اثار منفی بر اجرای ان برئ است..ازطرف دیگر حقوق جدای ازفقه چون ساخته فکر انسانهایی است که بدون لحاط موارد گفته شده دست به تشریع ممیزند علاوه بر خطا و اشتباه و مترتب شدن اثار منفی بران نمی تواند جامعه را به کمال رسانده و وهم چنین چون اندیشه بشری دائما در حال تجربه و ازمون است لذااین قوانین از ثبات خاصی برخوردار نیستندودائما در حال تغییر و تحول هستند....
حالا با این اشار ها بایدگفت فقه کجا حقوق کجا
ان به خدا رساند این به خدا رهاند(البته به این لحاظ که نوعا قوانین بشری بدون لحاظ دستورات خداوند تشریع میشود)